پارسی فیلم

داستان در مورد یک گانگستر سابق می باشد که پس از عهد با همسرش، قصد دارد زندگی صلح آمیز را پشت سر بگذارد، اما گذشته اش با او روبرو می شود و آرامش به وجود آمده را کلا خراب می کند.

داستان در شهری بی‌نام آغاز می‌شود؛ جایی که تندیس جدیدی با عنوان «صلح و شکوفایی» رونمایی می‌شود. در حین این مراسم، مشخص می‌شود که ولگرد کوچک در آغوش یکی از مجسمه‌ها به خواب رفته است. پس از فرار از خشم حضار، او در خیابان‌های شهر پرسه می‌زند. در یکی از این پرسه‌زنی‌ها، ولگرد با دختری نابینا که در گوشه‌ای از خیابان گل می‌فروشد، برخورد می‌کند. او بلافاصله شیفته‌ی سادگی و معصومیت دختر می‌شود. دختر به اشتباه تصور می‌کند که ولگرد مردی ثروتمند است، زیرا صدای بسته شدن درب یک خودرو را می‌شنود و گمان می‌کند او صاحب خودرو است. در همان شب، ولگرد مردی میلیونر را می‌بیند که در حال مستی قصد خودکشی دارد. او جان میلیونر را نجات می‌دهد و این دو نفر دوستی عمیقی برقرار می‌کنند. میلیونر در حالت مستی، ولگرد را به عمارت خود دعوت می‌کند و با هم به جشن و شادی می‌پردازند. اما صبح روز بعد، میلیونر که هوشیار شده، ولگرد را به یاد نمی‌آورد و او را از خانه بیرون می‌کند. ولگرد که نگران وضعیت دختر نابینا است، تصمیم می‌گیرد به او کمک کند. او متوجه می‌شود که دختر و مادربزرگش با مشکلات مالی مواجه هستند و حتی ممکن است از خانه‌شان اخراج شوند. برای کمک به آن‌ها، ولگرد شغلی به عنوان رفتگر خیابانی پیدا می‌کند، اما درآمدش کافی نیست.

داستان در دهکده‌ای کوچک در سیسیل ایتالیا می‌گذرد و به رابطه‌ای عمیق و تأثیرگذار میان یک پسر جوان و یک آپاراتچی مسن می‌پردازد. سالواتوره دی ویتا، کارگردان مشهور، پس از دریافت خبر درگذشت آلفردو، به گذشته خود در دهکده جیانکالدو بازمی‌گردد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم، سالواتوره که با نام توتو شناخته می‌شود، پسری کنجکاو و شیفته سینما است. او بیشتر وقت خود را در سینمای محلی «سینما پارادیزو» می‌گذراند و با آلفردو، آپاراتچی سینما، دوستی نزدیکی برقرار می‌کند. آلفردو به توتو نحوه کار با دستگاه‌های نمایش فیلم را می‌آموزد و این دوستی به منبع الهام و آموزش برای توتو تبدیل می‌شود. حادثه‌ای ناگوار در سینما رخ می‌دهد که مسیر زندگی هر دو را تغییر می‌دهد. توتو پس از این رویداد، مسئولیت نمایش فیلم‌ها را بر عهده می‌گیرد و در این مسیر، عشق به سینما در او عمیق‌تر می‌شود. با گذشت زمان، توتو به نوجوانی تبدیل می‌شود و در کنار ادامه فعالیت در سینما، به فیلم‌برداری و ساخت فیلم‌های کوتاه می‌پردازد. او در این مسیر با النا، دختری از خانواده‌ای مرفه، آشنا می‌شود و عشقی پرشور میان آن‌ها شکل می‌گیرد. اما موانع اجتماعی و مخالفت‌های خانواده النا، این رابطه را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند.

داستان درباره زندگی مردی به نام فارست گامپ است که با وجود محدودیت‌های ذهنی، مسیری پرفرازونشیب و شگفت‌انگیز را در زندگی طی می‌کند. داستان در دهه ۱۹۵۰ در آلاباما آغاز می‌شود؛ جایی که فارست گامپ، کودکی با ضریب هوشی پایین، با چالش‌های متعددی روبه‌رو است. او با حمایت مادرش، زنی مهربان و قوی، می‌آموزد که محدودیت‌هایش را نادیده گرفته و به توانایی‌های خود ایمان داشته باشد. فارست در دوران کودکی با دختری به نام جنی آشنا می‌شود که تأثیر عمیقی بر زندگی‌اش می‌گذارد. رابطه آن‌ها، با وجود پیچیدگی‌ها و فراز و نشیب‌ها، به‌عنوان یکی از محورهای اصلی داستان پیش می‌رود. با گذر زمان، فارست به‌طور ناخواسته در رویدادهای مهم تاریخی آمریکا نقش‌آفرینی می‌کند؛ از حضور در جنگ ویتنام گرفته تا شرکت در جنبش‌های اجتماعی و فرهنگی. او با شخصیت‌های برجسته‌ای ملاقات می‌کند و در لحظات تعیین‌کننده‌ای از تاریخ معاصر آمریکا حضور دارد.

داستان در مورد اریک فیلد، تاجری موفق و سرآشپز سابق است که برای جلوگیری از تصمیم دخترش، اولیویا، به ایتالیا سفر می‌کند. اولیویا قصد دارد تمام دارایی‌اش را صرف بازسازی ویلایی قدیمی کند که به تازگی در یکی از روستاهای توسکانی خریداری کرده است. اریک با ورود به این دهکده زیبا، با فرهنگ و سبک زندگی متفاوتی روبه‌رو می‌شود که او را به چالش می‌کشد. در این میان، او با فرانچسکا، شهردار محلی، آشنا می‌شود؛ زنی باهوش و جذاب که دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به زندگی دارد. ارتباط اریک با فرانچسکا و تعامل با ساکنان دهکده، او را وادار به بازنگری در اولویت‌ها و ارزش‌هایش می‌کند. در حالی که اریک سعی دارد اولیویا را از تصمیمش منصرف کند، خود نیز تحت تأثیر جذابیت‌های ایتالیا و مردمش قرار می‌گیرد. این تجربه‌ها او را به سفری درونی می‌برد که ممکن است مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر دهد.

شخصیت اصلی داستان، مردی است که زندگی‌اش به نظر بی‌هدف می‌آید. او به طور ناگهانی خود را در یک حلقه زمانی می‌یابد و مجبور است شب سال نو را بارها و بارها تجربه کند. در یکی از این روزهای تکراری، با زنی که او نیز در این حلقه گرفتار است، ملاقات می‌کند. این دو نفر که هر دو در یک وضعیت عجیب و غریب گرفتار شده‌اند، تصمیم می‌گیرند با هم به دنبال راهی برای خروج از این حلقه زمانی باشند. آن‌ها در این مسیر، لحظات مختلفی را با هم تجربه می‌کنند. در ادامه داستان، این دو نفر تصمیم می‌گیرند از این فرصت تکرار شب سال نو برای کشف و تجربه چیزهای جدید استفاده کنند. آن‌ها با هم به ماجراجویی‌های مختلف می‌پردازند، از جمله شرکت در کنسرت‌ها، بازدید از مکان‌های دیدنی و حتی تلاش برای حل مشکلات دیگران. در این مسیر، این دو نفر به تدریج به یکدیگر علاقه‌مند می‌شوند. آن‌ها می‌فهمند که این حلقه زمانی، فرصتی برای شناخت عمیق‌تر خود و طرف مقابلشان است. با این حال، هنوز به دنبال راهی برای خروج از این وضعیت عجیب هستند.

داستان فیلم Christmas at Plumhill Manor 2024 درباره مارگو، معمار موفق نیویورکی است که به طور غیرمنتظره یک عمارت انگلیسی را به ارث می‌برد. او در حالی که سنت‌های کریسمس را در خارج از کشور تجربه می‌کند، عشق و حس تعلق خاطری را پیدا می‌کند که زندگی‌اش را از نو شکل می‌دهد.

داستان فیلم Culpa Tuya 2024 درباره عشق نوآ و نیک است که علی‌رغم تلاش‌های والدینشان برای جدا کردن آن‌ها، پیوندشان ناگسستنی به نظر می‌رسد. با این حال، کار و دانشگاه، زندگی آن‌ها را به سمت روابط جدیدی می‌گشاید.

داستان فیلم Killer Heat از آنجایی آغاز می‌شود که برادر یک زن که از قضا صخره نورد نیز بوده توسط جریاناتی در صخره نوردی کشته می‌شود که مسبب باز شدن پای یک کارآگاه به داستان می‌شود تا در مورد این پرونده تحقیقاتی را انجام دهد. این واقعه که در جزیره‌ای یونان اتفاق می‌افتد، در آنجا یک خانواده ثروتمند اوضاع و حتی پلیس را تحت کنترل دارند و دسترسی و کمک‌هایی که این کارآگاه می‌خواهد را رد می‌کنند. تمامی این ماجراها برای افرادی یا توسط افرادی برای عشق خود انجام می‌شود که باقی و جزئیات آن را در قالب تماشا خواهیم فهمید.